۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

تاثیر آموزه های ماكیاولی بر نظام حاكم در ایران


نیکولو برناردو ماکیاولی (Niccolò di Bernardo dei Machiavelli) فیلسوف سیاسی ، شاعر.آهنگساز و نمایشنامه نویس مشهور ایتالیایی در 3 می 1469 در فلورانس ایتالیابه دنیا آمد و در 21 ژانویه 1527 درگذشت. نام او در فارسی به صورت ماکیاول نیز به کار می‌رود.




مهمترین اثر ماكیاولی را كه شاید بیشترین سهم را نیز در بدنامی این فیلسوف به عنوان كسی كه اخلاقیات را به كل در مناسبات سیاسی و حكومتی زیرپا گذاشته جزوه كوچكیست به نام (شهریار) كه وی آن را به خاندان مدیچی تقدیم كرد



این اثر در اندک زمان به بیشتر زبانها ترجمه شد و در سرتاسر اروپا انتشار یافت و شهرت عظیمی به دست آورد که شاید هرگز نصیب هیچ اثر دیگری نشده باشد؛ مخصوصاً در نیمه قرن شانزدهم و نیمه اول قرن هفدهم، هدف اتهامات و ناسزاهای بسیار سخت قرار گرفت. این اثر چکیده نظریه‌ای است که به نام «ماکیاولیسم» خوانده شده است؛ به همین سبب خشم همه مخالفان این نظریه را به خود برانگیخت.به نحوی كه امروز نیز واژه حكومت ماكیاولیستی معادل با حكومت فاسد است



هدف من در این نوشتار بررسی صحت و سقم این آموزه ها نیست چرا كه این كار خود مجالی دیگر میطلبد هدف این است كه به اجمال شرح دهم كه نظام جمهوری اسلامی كه مدعیست اولین حكومت الله بر زمین است تا چه اندازه بر پایه آموزه های ماكیاولی بنا شده و به رشد و نمو خود ادامه داده است



ماكیاولی درباره خصوصیات یك حاكم چنین میگوید: شهریاری كه می‏خواهد مقام و موقع خود را حفظ كند لازم است بداند كه چگونه باید به خطا دست زند و چگونه باید برحسب احتیاج از آن خطا استفاده كند یا نكند.







بنابراین، شهریار باید جداً میان اخلاق و كشورداری، و وجدان شخصی خود و خیرعام، فرق بگذارد؛ و باید آماده باشد كه برای كشور آن كاری را بكند كه در مناسبات خصوصی اشخاص ممكن است شرارت خوانده شود. او باید اقدامات نیمبند را كوچك شمرد؛ دشمنانی را كه نتوان به خود جلب كرد، باید كشت. باید ارتشی نیرومند داشته باشد، زیرا هیچ دولتمردی نمی‏تواند از توپهای خود بلندتر حرف بزند. باید ارتش خود را همواره سالم، با انضباط، و مجهز نگاه دارد؛ و باید، با تحمل مشقات و خطرات آشكار، خود را برای جنگ تربیت كند. در عین‏حال باید فنون دیپلوماسی را نیز تحصیل كند، زیرا حیله و فریب گاه از زور مؤثرتر و كم ‎خرج‏تر است. معاهدات هنگامی كه برای ملت زیانبخش باشند، نباید محترم شمرده شوند، «یك فرمانروای عاقل نمی‏تواند و نباید، وقتی كه چنین احترامی به زیانش تمام می‏شود، و وقتی كه علل ایجاب كنندة آن معاهدات از میان رفتند، برقول خود استوار ماند.»



البته ذكر این نكته در اینجا ضروری مینماید كه هدف ماكیاولی از نگارش این جزوه رساندن كشور به حد بالای خیر و اعتلا بوده است و چنانچه خود وی میگوید: «وقتی كه رفاه كشور ما به‏طور مطلق در نظر است، ما هیچ‎‏گونه ملاحظة عدالت یا بیعدالتی، رحم یا ظلم، مدح یا قدح را نباید در ذهن خود راه دهیم، بلكه، باكنار گذاردن تمام امور دیگر، باید آن راهی را پیش گیریم كه وجود و آزادی ملت را نجات می‏دهد.»بنابراین میتوان دریافت كه ماكیاولی ناسیونالیست دوآتشه ای بوده كه برای اعتلای كشورش قیود اخلاقی را كه به قول خود وی صرفا در مناسبات اجتماعی كاربرد داشتند زیرپا گذاشته.نكته شایان توجه این است كه نظام فعلی حاكم بر ایران دقیقا همین آموزه ها را به كار میبرد منتها بدون در نظر گرفتن خیر و صلاح ملت بلكه برای بقای خویش و چپاول اموال عمومی چرا كه تجربه سی و یك ساله این نظام نشان داده كه توانائی و شاید خواست پیشرفت كشور و رفاه مردم را در سر ندارد.كشتارسران احزاب مخالف در خارج از كشور و مخالفان سیاسی وعقیدتی در داخل نمونه ای از پایبندی حكومت به این آموزه ها برای بقای خویش است



ماكیاولی در جائی دیگر میگوید: بهره‏مند شدن فرمانروا از حمایت عام تا حدی ضروری است. اما اگر فرمانروایی باید میان ترس بدون عشق مردم از او، علاقة توأم با ترس مردم به او یكی را انتخاب كند؛ باید عشق را فدا كند.كه این آموزه به شكل كاملتری در شعار:النصر بالرعب آقایان تجلی یافته است.حكومتی كه بنیادش بر خون نهاده شد و رهبر فعلی آن نیز در كودتای انتخاباتی خرداد ماه سال گذشته گزینه اول ماكیاولی را برای بقا برگزید!



وی درباره خصوصیات یك رهبر نكات جالبی را میگوید كه میتوان تجلی عینی این نكات را در رهبری فعلی حاكم بر نظام یافت: فرمانروا باید دین را حمایت كند و خود در ظاهر دیندار باشد، معتقدات باطنی اوهرچه می‏خواهد باشد. درحقیقت، برای شهریار پرهیزگار به نظر آمدن بهتر است تا پرهیزگار بودن. گرچه شهریار به داشتن فضایل محتاج نیست، تظاهر به داشتن آنها برایش مفید است؛ مثلاً خوب است كه رحیم، مخلص، پاكیزه‌خو، دیندار، و صمیمی به نظر رسد؛ همچنین مفید است كه واقعاً دارای این صفات باشد، اما باید دارای ذهنی چنان قابل انعطاف باشد كه به هنگام ضرورت به‌عكس رفتار كند. … باید دقت كند كه هیچ سخنی بر زبان نراند كه مبین پنج خصلت مذكور نباشد، و باید به دیدة كسانی كه او را می‌بینند و سخنش را می‌شنوند سراپا رأفت، ایمان، انسانیت، دین، و درستی باشد. انسان باید رفتار خود را رنگامیزی كند و بس‌ ظاهرساز باشد؛ مردم چنان ساده و چنان غرق احتیاجات روزانه‌اند كه به آسانی گول می‌خورند.… هركس فقط شما را می‌نگرد، و فقط تنی چند می‌دانند كه شما چه هستید؛ و آن چند تن هم جرئت مخالفت با عقیدة اكثریت را ندارند.



وی همچنین عقید داشت كه برای دفاع از حكومت در برابر شورشهای اجتماعی و انقلابها باید یك گارد ملی مركب از شارمندان، و ترجیحاً دهقانان نیرومند معتاد به مشقت و زندگی در هوای آزاد، تشكیل شود و همواره دارای تجهیزات و تعلیمات خوب باشد. این گارد باید آخرین خط محكم دفاع از حكومت را تشكیل دهد.كه به عینه میتوان رفتار حكومت را در تشكیل سپاه پاسداران و بسیج در تطابق با این آموزه یافت.پیاده نظامهای این دو نهاد كه وظیفه سركوبی مردم را در خیابانها بر عهده دارند عمدتا از میان طبقات پائین اجتماع (مادی و فرهنگی) انتخاب میشوند و پس ازتزریق ایدئولوژی به مغزشان وظیفه سركوب مردم را بر عهده میگیرند!



پس از نگارش این كتاب فیلسوفان تقریباً به اتفاق شهریار را محكوم ساخته و سیاستمداران دستورهای آن را به‌كار بسته‌اند. از فردای انتشار شهریار، هزاركتاب برضد آن منتشر شدند‌ اما شارل پنجم آن را بدقت بررسی كرد، كاترین دو مدیسی آن را به فرانسه آورد؛ هانری سوم و هانری چهارم، پادشاهان فرانسه، حتی تا دم مرگ هم آن را با خود داشتند؛ ریشلیو آن را می‌ستود؛ و ویلیام آو آرنج آن را زیر بالش خویش می‌گذاشت، چنانكه گویی می‌خواهد به نیروی اسمز مطالب آن را به‌خاطر سپرد. فردریك كبیر، پادشاه پروس، رساله‌ای به‌نام ضد ماكیاول به منزلة دیباچه‌ای بر اعمال آیندة خویش، كه حتی از دستورهای شهریار هم فراتر رفته بود، نوشت. این تعلیمات البته برای بیشتر فرمانروایان چیز تازه‌ای نبودند، جزآنكه به طرزی نابخردانه اسرار صنفی آنان را فاش كرده بود!!



در پایان شاید اظهار نظر هگل درباره این كتاب جالب باشد.وی میگوید: «شهریار»، همچون كتابی كه شامل فجیعترین ظلمها باشد، غالباً با وحشت به دور افكنده شده است؛ مع‌هذا، آن كتاب محصول احساس شدید ماكیاولی از احتیاج به تشكیل یك كشور (واحد) بود كه او را برانگیخت تا اصولی برقرار سازد كه بشود كشورها را طبق آنها تأسیس كرد. فرمانروایان و فرمانرواییهای مجزا می‌بایست كاملاً از میان بروند؛ اگرچه اندیشة ما از آزادی با وسایلی كه او پیشنهاد می‌كند منافات دارد. … زیرا آن وسایل شامل بیپرواترین شدت عمل و انواع فریبها و آدمكشیها و نظایر آنهاست؛ با این حال، باید اذعان كنیم كه آن جبارانی كه می‌بایست منكوب شوند، به‌هیچ طرز دیگری قابل سركوبی نبودند.



باری هدف من از این نوشتار این بود كه به طور اجمالی نشان دهم كه حكومتی كه مدعی اول اخلاق است و ادعای الهی بودن میكند و اعتقاد دارد كه بر مبنای آموزه های دینی بنا نهاده شده تا چه حد آگاهانه یا نا آگاهانه بنیانش را بر اساس آموزه های ماكیاولی گذاشته و تاكنون نیز از طریق همین آموزه ها به بقای خویش ادامه داده است



۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

نوروزانه!

سال هشتاد و نه شروع شد.سالي كه كه مهندس موسوي آن را سال صبر و استقامت ملت ايران ناميد.سالي كه اتفاقات خوب و بد زيادي در پس پشت داشت.سال هشتاد و هشت سال رنسانس شگرف اجتماعي در ايران بود.سالي كه ملت نمايش پرشكوه همبستگي خود را به رخ جهانيان كشيدند و دنيا فهميد كه حساب اكثريت اين ملت و حاكميت سواي از هم است.تلخي هم بود!.زياد هم بود!!.از درگذشت هنرمندان و مترجمان و شاعران و چهره هاي برجسته فرهنگي بگير تا در خون غلتيدن زيباترين جوانان اين مرزبوم به گناه بي گناهي!در آخرين پنج شنبه سال هشتاد و هشت.روزي كه قاعدتا بايد سرشار از اميد باشي و شور.با ديدن فيلم شيون مادر ندا بر مزار دختركش غم عالم بر دلت هوار ميشد.هر چه ميخواستي سال جديد را با قلبي خالي از كينه و نفرت آغاز كني نميشد كه نميشد!صورت مبهوت و در خون نشسته ندا با چشمان باز!سهراب.محسن.امير.محمد و همه آنان كه بي گناه در خون نشستند از جلوي چشمانت ر‍‍‍‍‍ژه ميرفت!كاش ميشد از عظما پرسيد كه كاخ قدرت را بر خون ساختن چه مزه اي دارد؟كاش ميشد از انترش پرسيد كه يدك كشيدن عنوان رياست جمهوري ملتي كه اكثريت آنان از ديدن چهره ات بيزارند و هر فرصتي را براي نشان دادن تنفرشان از تو و سياستهايت نشان ميدهند چه افتخاري دارد؟كاش ميشد در چشمان آن بسيجي و پليسي كه آتش به روي هموطنش ميگشايد و باتوم بر پيكرش مينشاند به جرم اينكه راي خود را طلب ميكند نگريست و پرسيد:چرا؟باري...! اتفاقات مهمي در دو سه هفته اخير افتاد كه شايد مهمترين آنها چهارشنبه سوري بود.رفراندومي كه درباره وجود نظام و شخص عظما دنبالش بوديم اتفاق افتاد.عظما در يك اشتباه تاريخي خود را در برابر ملت قرار داد و با فتواي ابلهانه اش مبني بر غير عقلي و غير شرعي بودن چهارشنبه سوري عملا در مقابل ملت قرار گرفت و حضور گسترده مردم در جشن و پايكوبي اين مراسم كه شايد بتوان گفت در تاريخ سي ساله نظام بي سابقه بود به دنيا فهماند كه حرف عظما و جايگاه ايشان چه به عنوان يك رهبر مذهبي و چه به عنوان يك ليدر سياسي در جامعه چگونه است.همانگونه كه شيخ كروبي در پيام نوروزيش عنوان كرد كشتي نظام اكنون بدل به قايقي گشته كه جز شخص عظما و چند سپاهي مفتخور و چند آخوند فسيل شده جا براي كسي ندارد!طرفه اينكه همين قايق هم با سوراخ بزرگي كه در آن ايجاد شده اميد چنداني به شناور ماندنش نميرود!پيام نوروزي سران جنبش سبز به خوبي نشان داد كه آنها راه خود را از عظما جدا كرده اند و از پتانسيل عظيم جنبش سبز و كثرت هواداران آن در جامعه هم نيك آگاهند.مراسم چهارشنبه سوري هم نشان داد كه مردم يا لااقل يخش عظيمي از مردم تره هم براي سخنان ديكتاتور خرد نميكنند كه اين را بايد به فال نيك گرفت.باري امسال سال صبر و استقامت ماست و همبستگي.به قول حافظ:


حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت.....آري به اتفاق جهان ميتوان گرفت

اميد كه امسال.سالي مملو از شادكامي براي همه ايرانيان باشد و بتوانيم به اتفاق جهانمان را از چنگال ظالم بيرون آريم و اما سخن آخر با ديكتاتور و عمالش:

باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد/كه مادران سياهپوش/داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد/هنوز از سجاده ها سر برنگرفته اند!



۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

شرحی بر یک حماسه!



22 بهمن گذشت.با انتظاراتی که برآورده نشد.گروهی سخن از آکسیون نهائی و دستگیری احمدی نژاد و فتح تهران میکردند.که نشد!گروهی هم سخن از نابودی کامل فتنه سبز در این روز وخشکیدن ریشه اعتراض و بازگشت به شرایط پیش از انتخابات میکردند.که آن هم نشد!اصولا خاصیت سیاست به طور عام و جامعه سیاسی ایران به طور خاص اینست که نمیتوان در آن آرزوها را به جای حقایق نشاند.متاسفانه گروهی از دوستان و دشمنان این اصل را نادیده گرفتند و از ظن خویش یار این واقعه شدند بدون آنکه از درون جامعه اسرار را جسته باشند!بیائید واقع بینانه این روز را بررسی کنیم .در 22 بهمن امسال چه گذشت؟این روز در واقع جشن تولد حاکمیت است.پرسش اینجاست که چنانچه کسی برای برگذاری جشن تولد خویش قشون کشی کند و گروهی از مهمانان و بستگان درجه اول خود را کتک بزند و با ترس و لرز مراسم را برگذار کند پیروز است؟22 بهمن امسال شاهد سخت ترین تدابیر امنیتی در 31 سال گذشته بودیم.حکومت عملا آرایش جنگی گرفته بود.به تمام پادگانها آماده باش داده بود و از ارتش نیز در خیابان بهره جسته بود.حال واقع بینانه بررسی کنیم؟واقعا اسم این پیروزیست؟اینکه دور تا دور میدان آزادی برای جلوگیری از حضور مردم حصار کشیده شود.اینکه رئیس مجلس و رئیس جمهور همین نظام در این روز کتک بخورند و شیشه ماشینشان شکسته شود یک پیروزی برای نظام است؟اینکه از حضور نخست وزیر همین نظام در جشن تولد نظام جلوگیری شود.اینکه همسر این نخست وزیر توسط نیروهای دولتی مورد ضرب و شتم واقع شود.اینکه برادر رئیس جمهور و نوه بنیانگذار انقلاب بازداشت شوند و دست آخر اینکه به ضرب ساندیس و کیک و آوردن اتوبوس از شهرستان و اجباری کردن حضور کارمندان دولت جمعیت حاضر در میدان آزادی بشود عکسی که در بالا میبینید یک پیروزیست؟اتفاقا بر عکس.امروز حکومت با قشون کشی در این ابعاد عظیم نشان داد که از بیشمار بودن ما بهتر از هر کس دیگری آگاه است.نشان داد که از قدرت جنبش میترسد.نشان داد که میداند شرایط عادی نشده و نخواهد شد.پیام تبریک عظما را به حساب نیاورید.او خودش بهتر از هر کسی میداند که آتش امروز زیر خاکستر است و هر لحظه ممکن است لهیب این آتش دامنگیرش شود.ما  بودیم.نه مثل 25 خرداد.گم بودیم.اما بودیم!امروز نشان دادیم که جنبش به رغم تمام جنایات حکومت.به رغم تجاوز و اعدام وباتوم و گلوله همچنان نفس میکشد.عظما امشب هم خواب آرامی نخواهد داشت.همان طور که این هفت ماهه نداشته.اگر ذره ای عقل در کله حاکمان بود باید میفهمیدند که اعتراضی با این ابعاد با خشونت محو نمیشود.تنها به زیر زمین میرود و هر آن ممکن است دوباره به سطح برگردد.گیرم که سبزها را تا آخرین نفر کشتند.بعدش چه؟به که حکومت خواهند کرد؟نفرت بر جای مانده از نظام در دل مردم در این هفت ماه را چگونه خواهند زدود؟چگونه با مردم تعامل خواهند کرد؟عظما که تا ابد قصد ندارد صرفا با اتکا به تفنگ چند سپاهی مفت خور و دلخوش بودن به حمایت حداکثر 5 یا 6 میلیون از مردم این مملکت حکومت کند؟نفرتی که در دل آن 65 میلیون است را چه میکند.خلاصه اینکه 22 بهمن امسال به فتح تهران و دستگیری احمدی نژاد منتهی نشد.نباید هم میشد.چنین انتظاری از یک جنبش اجتماعی که در این هفت ماه به اندازه کافی زخم خورده بی مورد است.آن هم در روزی که خود حاکمیت برای تظاهرات معین کرده.حاکمیتی تا دندان مسلح که از هیچ جنایتی برای بقا اعم از له کردن مردم در روز عاشورا تا تجاوز به نوامیس آنها در زندان روگردان نیست.از اول هم میدانستیم که جنبش ما قرار نیست یک شبه به خواسته هایش برسد.از ابتدا میدانستیم که راهی دراز در پیش داریم و پیروزی یک شبه حاصل نمیشود و صبر و تحمل میخواهد و مهمتر از همه از ابتدا میدانستیم و اکنون هم میدانیم که بر حقیم رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.پس آهسته و پیوسته گام برداریم بدون اینکه چشم بر حقایق ببندیم و آمال و آرزوهایمان را به جای حقیقت جاری در جامعه بنشانیم.آرزو داشتن بد نیست اما نباید اجازه دهیم که آرزوهایمان چشممان را بر حقایق ببندد.امروز روز نا امیدی نیست.ما برحقیم و خدا با ماست!




نومید مشو امید میدار ای دل...در غیب عجایب است بسیار ای دل

گر جمله جهان قصد به جان تو کنند....تو دامن دوست را بمگذار ای دل


۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

مصالحه یا مذاکره؟


این روزها به بعضی از سایتها که سر میزنی خبر مصالحه سران جنبش با نظام و به رسمیت شناخته شدن دولت توسط آنهارا میخوانی آنها که مخالف جنبشند از خوشحالی در پوست نمیگنجند و نمونه عینی و تابلوی آنها نیز کیهان شریعتمداریست و فارس نیوز و ...!بر اینها ایرادی نمیتوان گرفت چرا که از کوزه همان برون تراود که در اوست.حساب اینان از روز اول با جنبش مردم ایران مشخص بود و موضعشان در قبال خواستهای به حق آنان معلوم!طبیعیست که در این روزها که به خیال خود گزک به دست آورده اند بر طبل تفرقه افکنی بکوبند و سیاست قائد و پیشوای عظما را در پیش بگیرند.روی سخنم با دوستان سبز سرزمینم است.آنها که به اشتباه این حرکت را مصالحه انگاشته اند و لاجرم زبان به اعتراض گشوده اند و از پایمال شدن خون عزیزانمان سخن میگویند.دوستان نازنین:سیاست پیچیده ترین علم دنیاست.انتظار بیجائیست که بخواهیم یک سیاست مدار سر را به پائین بیندازد و مستقیم به سمت جلو بدود!کاری که طرف مقابل انجام میدهد و این نشان از بی تدبیری و سیاست مدار نبودنش دارد.در سیاست گاه عقب نشینی لازم است.تا بتوان قوائی تجدید کرد.هدف ما رسیدن به خواستهای بر حقمان است نه جنگ جنگ تا پیروزی و یا کشته شدن تا آخرین نفر!برای رسیدن به این خواسته ها باید از راههای مختلف وارد شد خصوصا وقتی که طرف مقابل از هیچ جنایتی برای بقا روگردان نیست و رفتارش نیز نشان میدهد که بهره ای از عقل سلیم نبرده!به قول ابن سینا که میگفت:من بین حیوانات از گاو بیش از همه میترسم چون عقل ندارد و شاخ دارد!طرف مقابل تا دندان مسلح است و بهره ای از تدبیر نبرده پس وظیفه خردمندان ماست که تلفات و هزینه های ما را برای نیل به اهداف به حداقل برسانند.قرار نیست مردم تا ابد هزینه بدهند.باید در قبال این هزینه ها به نفع مردم امتیاز گرفت.به هر طریقی که ممکن است چرا که مردم دلاورانه تا امروز ایستاده اند.نکته دیگر اینکه اصولا به آن مفهومی که دوستان تصورمیکنند مصالحه ای در کار نبوده.موسوی در بیانیه هفدهم بر تقلب در انتخابات صحه ای دوباره گذاشت که این حرف به معنی مشروع نبودن دولت است ضمن اینکه همسر ایشان هم در مصاحبه با روزآنلاین بر عدم سازش با دولت کودتا تاکید کرد و حرفی که شاید به صلاح جنبش نبود از دهان موسوی خارج شود بر زبان آورد.کروبی نیز گفته که بر تقلب و تخلف در انتخابات تاکید دارد اما چون آقای خامنه ای احمدی نژاد را تنفیذ کرده وی را رئیس دولت میشناسد.هوشمندی این جمله برای من حیرت انگیز بود و حیرت انگیزتر اینکه کسی چون کروبی آن را به زبان آورد چرا که من به شخصه چنین درایت و هوشی را در او باور نداشتم.ایشان ضمن اینکه درخواست آقای خامنه ای برای اعلام موضع شفاف را اجابت کردند.با تاکید بر تقلب مشروعیت دولت را به چالش کشیدند وطعنه ی هوشمندانه ای نیز به آقای خامنه ای زدند بدین مضمون که چون ایشان احمدی نژاد برآمده از تقلب را تفیذ و به مفهومی تائید کرده است ضمن این که دست خودش نیز آلوده این تقلب گسترده و آشکار است احمدی نژاد هم رئیس دولت منتصب ایشان است و نه رئیس جمهور منتخب در کنار این طعنه باب گفتگو و مذاکره را نیز با به رسمیت شناختنی اینچنین باز گذاشته اند برای گرفتن امتیاز به نفع جنبش.دوستان باید هوشمندی و درایت از خود نشان دهند.وقتی موسوی خود را در بیانیه اش یکی از اعضای جنبش و نه رهبر آن معرفی میکند و صحبت از هر رهبر یک سرباز و هر سرباز یک رهبر میکند یعنی جنبش پتانسیل جلوتر یا مستقل حرکت کردن از چهره های شاخص خود را داراست.چهره های شاخص جنبش تصمیم به گفتگو گرفته اند برای گرفتن امتیاز به نفع جنبش ضمن اینکه دست ما را نیز باز گذاشته اند تا در زمانهای مقتضی قدرت خود را به رخ حاکمیت بکشیم.کما اینکه حسین کروبی فرزند مهدی کروبی در مصاحبه با صدای آمریکا خبر از صدور بیانیه توسط پدرش برای راهپیمائی 22 بهمن و دعوت مردم به این راهپیمائی را داده است.در پایان به عنوان عضو کوچکی از این جنبش از دوستانم میخواهم که هوشیاری به خرج دهند و صبر داشته باشند چرا که مسیر ما برای رسیدن به خواسته هایمان طولانیست و یک شبه نمیتوان به کمال مطلوب رسیدقاعده بازی را ما تعریف میکنیم و در دام حریف برای رادیکالیزه شدن و دست زدن به حرکات آنارشیستی نمیفتیم.مسیر ما برای رسیدن به حقوقمان طولانیست و نیازمند صبر و استقامت و به قول مرحوم کسروی:خدا با ماست!


بگذار تا از این شب دشوار بگذریم...آنگه چه مژده ها که به بام سحر بریم

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

با من یا بر من!

آقای خامنه ای در سخنرانی اخیرش جمله ای تاریخی فرمود بدین مضمون: شفاف سازي دشمن دشمن و غبارآلودگي کمک به دشمن است!ایشان همچنین خواستار آن شدند که خواص موضع خود را شفاف و روشن بیان کنند و از موضع گیریهای دوپهلو بپرهیزند.میتوان حدس زد که منظور ایشان از خواص چه کسانی هستند سوالی که به ذهن متبادر میشود این است که مگر خواص مورد نظر ایشان موضع شفاف نگرفته اند؟موسوی و کروبی و خاتمی که کاملا صریح و آشکار در سخنرانیها و بیانیه هاشان در برابر تمام مسائل اعم از ارتباط جنبش با خارج تا ایستادگی بر سر خواسته های مردم موضعگیری کرده اند.آقای هاشمی نیز به تجربه نشان داده که سیاستمداری کارکشته است و همچون بعضی از آقایان هرآنچه در دل دارد به زبان نمی آورد با این حال او نیز در نماز جمعه تاریخی موضع خود را در قبال حوادث اخیر روشن ساخت و راهکارهای مد نظرش را ارائه داد.حال این سوال به ذهن می آید که مقصود آقای خامنه ای از طرح چنین مسائلی چیست؟پاسخ کاملا روشن است : ایجاد تشتت و آشفتگی در جنبش!منظور ایشان از مواضع شفاف ابراز ارادت و بندگی به شخص رهبر است و چنانچه مهندس موسوی و آقایان کروبی.خاتمی و هاشمی بر فرض محال چنین موضعی اتخاذ کنند عملا اعتبار خود را نزد مردم از دست داده و به مهره هائی سوخته بدل میشوند که این فرض با روند اتفاقات گذشته و مواضعی که تاکنون این اشخاص گرفته اند عملا غیرممکن می نماید.فرض دیگر که محتمل مینماید این است که آقایان راهی را که در پیش گرفته اند با اتکا به قدرت مردم تا رسیدن به حقوق به یغما رفته مردم ادامه خواهند داد و سر اطاعت و بندگی بر آستان سلطان بر زمین نخواهند گذاشت.که در این صورت بنا به گفته خامنه ای راهشان با دشمن خارجی یکیست و زمینه برای دستگیری و برخورد با ایشان به همین دلیل مهیا!آقای خامنه ای تنها یک نکته را در معادله خویش فراموش کرد و آنهم قدرت مردم است!مردم با تمام قوا پشت سر جنبش سبز و رهبران آن ایستاده اند و از این حیث آقای خامنه ای و دوستانش کاملا در موضع ضعف هستند که این ضعف به عینه در تظاهرات فرمایشی 9 دی که شباهت بسیار با مدل زمان پهلوی داشت مشاهده شد.با وجود گلو پاره کردنهای صدا و سیما و تعطیلی مدارس و بخشنامه به ادارات مبنی بر الزامی بودن حضور کارکنانشان در تظاهرات خود جوش! و کیک و ساندیس خبرساز و استفاده از چند پورن استار داخلی و ولایت مدار!!!در تهران تنها نصف میدان انقلاب پر شد که در خوشبینانه ترین حالت میشود 50 هزار نفر!به همین دلیل است که ایشان و تیم دور و برشان تاکنون جرئت برخورد با رهبران جنبش را پیدا نکرده اند.ایشان باید این نکته را مد نظر داشته باشند که پس از سخنرانی نماز جمعه و کشتار مردم در شنبه خونین اعتبار و جایگاه ایشان در میان بخش عظیمی از مردم از بین رفته است.وقتی در پایتخت کشور مردم شعار:ننگ ما.ننگ ما .رهبر الدنگ ما را سر میدهند وعلیرغم گفته ایشان که اعتراض باید از کف خیابان برچیده شود همچنان در هر مناسبتی در خیابان حضور به هم رسانده و مراتب اعتراض خود را اعلام میدارند.چگونه ایشان انتظار دارند که رهبران جنبش این پشتوانه عظیم مردمی را نادیده گرفته و از شخص ایشان و تشرهایشان حساب ببرند.ایشان به جای اینکه با توهم دشمن خواب و آسایش را بر خود حرام کنند بهتر است در ارتباط با دوستانشان تجدید نظر کنند.دوستانی که طی این هفت ماه با دادن راهکارهای احمقانه آبروی چندین ساله ایشان را بر باد داده اند و نام ایشان را به عنوان منفورترین رهبر در تاریخ معاصر ایران و نیز دیکتاتور سال در جهان ثبت کرده اند.توصیه من به آقای خامنه ای این است که به جای آرزوی نابودی برای دشمنان فرضی این دعای ولتر را هر روز با خود تکرار کنند:خداوندا مرا از شر دوستانم نجات بده من خود به حساب دشمنانم خواهم رسید!




۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

ما محاربیم؟

احمد جنتی.دبیر شورای نگهبان.در نماز جمعه این هفته معترضین به نتایج انتخابات را محارب خواند و از دستگاه قضائی تقاضا کرد که همچون اوایل انقلاب با به کار گماردن قضات سیاسی و نه بی حال!!به وظیفه خود یعنی اعدام مخالفین عمل کند.گذشته از اینکه توصیه های از این دست به قوه قضائیه از یک تریبون رسمی و توسط یک مقام سیاسی از نظر قانون جمهوری اسلامی جرم محسوب میشود نکته دیگری در سخنان آقای جنتی جالب مینمود.
محارب بنا بر تعریف کلاسیکی که ما در ذهن داریم از ریشه حرب و به معنی کسیست که دست به اسلحه میبرد و در مقابل شخص یا گروه یا دولتی به جنگ مسلحانه دست میزند.و طبیعتا کسی که در مقابل چنین هجومی قرار میگیرد در مقام دفاع بر می آید.حال این پرسش به ذهن می آید که چه کسی دست به اسلحه برده؟خشونت عریان و بی حدومرز از جانب کدام طیف سرزده؟حکومت یا جنبش سبز؟یکی از دلایل آزاد بودن فروش اسلحه در آمریکا بنا به گفته دولت آن کشور این است که چنانچه روزی دولت بخواهد در مقابل ملت بایستد و در خیابان به گلوله شان ببندد.مردم هم ابزار دفاع داشته باشند و در مقابل چنین جفتک پرانی احتمالی ازسوی دولت با امکانات برابر بایستند.در ایران فروش اسلحه غیر مجاز است و اسلحه خانه ها نیز به شدت تحت مراقبت به گونه ای که امکان گم شدن یک فشنگ نیز از آنجا بسیار اندک است.حال باید این سوال را از آقای جنتی پرسید که چگونه ایشان میلیونها انسانی را که درست یا غلط با دلیل یا بی دلیل به نتایج انتخابات معترضند و حکومت موظف است حق اعتراض آنها را به عنوان شهروندان این کشور به رسمیت بشناسد و قانعشان کند محارب و واجب القتل میخواند؟چگونه است که آقای اعلم الهدی لقب گوساله و بزغاله به ما میدهد و سردار نقدی ما را مشتی رقاصه و تحت تاثیر الکل و مواد مخدر میداند؟در قاموس این آقایان گویا دولت و نظام جمهوری اسلامی از جایگاه بالاتری نسبت به مردم برخوردار است که اعتراض مردم را برنمیتابند و با چنین القابی خطابشان میکنند.حقیقت این است که بخش عظیمی ازجامعه در سلامت انتخابات تشکیک دارد و حکومت موظف است به خواست این بخش عظیم برای تجدید انتخابات زیر نظر مجامع بین المللی تن دهد.میتوان به گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی استناد کرد که میگفت:ما فرض را بر این میگذاریم که شاه خدمتگزاری صدیق و رهبری عادل برای ملت است اما چنانچه مردم روزی این رهبر را نخواهند او باید برود.حال چگونه شد که برای آقای خامنه ای که اتفاقا نه عادل بوده و نه صدیق این جمله مصداق نداردچگونه است که ایشان فریاد اعتراض میلیونها انسان در خیابانها را نمیشنود و رای خود را بر نظر ملت ارجحیت میدهد؟ و مخالفین رای خود و تیم دور و برش را محارب میخواند.اتفاقا با استناد به گفته آقایان چنانچه کسی محارب باشد نیروی بسیج و انتظامی سپاه است که در مقابل مردم بی دفاع دست به اسلحه برده و با خشونتی ورای تصور به سرکوبشان اقدام میکند.نکته آخر اینکه یک توصیه دوستانه به آقای جنتی و همفکرانشان دارم و آن اینکه:عزرائیل هم فرشته خداست!کمی هم به این فکر کنید که پس از درگذشتتان مردم و تاریخ چگونه درموردتان قضاوت خواهند کرد!

نام نیکو گر بماند زآدمی....به کز او ماند سرای زرنگار

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

نکاتی چند پیرامون بیانه شماره 17 مهندس موسوی

بیانیه اخیر مهندس موسوی به خوبی سطح شعور سیاسی و نیز شخصیت والای این مرد را به عنوان یک مصلح و کسی که تاب دیدن خونریزی در کشورش را ندارد بر همگان آشکار ساخت.ملت ایران در این 7 ماه هزینه های زیادی برای نیل به اهداف خویش پرداخت و متقابلا حکومت نیز هزینه گزافی برای سرکوب مردم متحمل شد.مهندس موسوی در بیانیه اخیرش نشان داد که به خوبی متوجه شده است که اکنون زمان آن رسیده که وی از جناح اقتدارگرا به نفع مردم درخواست امتیاز کند.ملت در این مدت از هیچگونه جانفشانی در راه رسیدن به حقوق خویش دریغ نداشت و آنچه مهندس موسوی در بیانیه خویش به عنوان راهکارهای خروج از بحران مطرح ساخته کف خواسته های جنبش است.باید این نکته را به خاطر سپرد که راهی که ما در پیش داریم بسیار طولانیست و یک شبه نمیتوان به کمال مطلوب رسید.آن هم در برابر حکومتی تا بن دندان مسلح که از هیچ گونه جنایتی اعم از له کردن مردم با وانت تا تجاوز به زندانیان برای بقای خویش روگردان نیست.
مهندس موسوی با آگاهی از چهارچوب نظام با هوشمندی تمام شخص رهبر را خطاب قرار داده و تلویحا به او گوشزد کرده که حمایت بی شائبه ایشان از موجودی همچون احمدی نژاد هم آبروی او را بر باد داده و هم اینکه نظام را به لبه پرتگاه سقوط کشانده و تنها راه باقی مانده برای جلوگیری از سقوط نظام قربانی کردن شخص احمدی نژاد و دولت بی عرضه اوست که البته به یقین نمیتوان حکم داد که آیا پس از این همه جنایت و خونریزی این عمل باعث آرام شدن مردم خواهد شد یا خیر.با اینحال این تنها راه باقی مانده است.مسلما مردمی که بیش از صد کشته داده اند و چنین آماج خشونت عریان قرار گرفته اند کودکانه خواهد بود که فرض کنیم با اعمال خشونت و سرکوب بیشتر به خانه برگشته و همه چیز را فراموش میکنند.حکومت موظف است ولو برای بقای خودش هم که شده به مردم امتیازاتی بدهد.کاری که چنانچه ذره ای عقل و درایت در هیئت حاکمه بود 7 ماه پیش و پس از حضور 3 میلیونی مردم در تهران باید اتفاق می افتاد و امروز نه تنها خون از دماغ کسی نیامده بود بلکه نظام دچار چنین بحران فراگیر عدم مشروعیتی نمیشد و علاوه بر اینکه پایگاه مردمی مستحکمی پیدا میکرد بقای خودش را نیز حداقل برای دوره 4 ساله ریاست جمهوری موسوی تضمین میکرد.رهبر نظام باید این اصل بدیهی در سیاست را میفهمید که حکومت بدون پایگاه مردمی و متکی بر سرنیزه و قدرت نظامی دوامی نخواهد داشت آنهم در زمانه فعلی که اکثر کشورهای دنیا به سوی دموکراسی میروند و افزون بر این در جامعه ای مثل ایران که مردمش پیشرو مبارزه برای آزادی و دموکراسی در خاورمیانه اند.دریغ و افسوس که دیکتاتورها از تاریخ درس نمیگیرند.حکومت شوروی با آن اقتدار.شیلی.آرژانتین همه و همه به خاطر نداشتن پایگاه مردمی و در شرایطی که قدرت نظامیشان به مراتب بیش از ایران بود فرو پاشیدند.هنوز که هنوز است نادانانی همچون جنتی و علم الهدی و نقدی به جای اینکه با گفتار خردمندانه سعی در آرام کردن مردم داشته باشند با گوساله و بزغاله خطاب کردن وچنگ و دندان نشان دادن به مردم بنزین بر این آتش میپاشند و گویا نمیفهمند که این آتش در درجه اول دامنگیر خودشان خواهد و نیز ممکن است کشور و امنیت ملی ایران را نیز به جاهای خطرناکی بکشاند. اظهار نظرهائی از این دست زمانی صادر میشود که گوینده اطلاعاتی نداشته باشد اما احساس مسئولیت کند! که لاجرم کار به خزعبل گوئی و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن بخش عظیمی از ملت ختم میشود.متاسفانه امروز اداره ایران به دست گروهی نادان افتاده که منطقشان در خشونت خلاصه میشود و افسوس بیشتر اینکه رهبر نظام که در این سی سال انسان خردمندی مینمود با باز گذاشتن دست این گروه قلیل و خانه نشین کردن عقلای قوم.خود و نظام و کشور را به پرتگاه سقوط کشانده است. متاسفانه این گروه فکر نمیکنند که از پس امروز فردائیست!گیرم که تمام معترضان را تا آخرین نفر کشتید و دیگر کسی جرئت ابراز مخالفت نداشت.پس از آن چه میکنید؟چه گونه با مردم تعامل میکنید؟دولت برای پیشبرد اهدافش نیازمند تعامل با ملت است.که این تعامل بر اساس اعتماد شکل میگیرد و نه بر اساس گلوله و باتوم و ماشین ضد شورش ساخت چین!اعتماد از دست رفته مردم به حاکمیت نه تنها با خشونت برنخواهد گشت بلکه شکاف بین حاکمیت و ملت با این سیاست های نابخردانه روز به روز عمیقتر میشود و دیر زمانی نخواهد گذشت که حکومت به دلیل نبود پایگاه مردمی از اجرای منویات خویش در جامعه ناتوان میشود و آن روز.روز سقوط رژیم خواهد بود!

آینده.برآیند ناگزیر گذشته و حال است!

دنبال کننده ها