۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

تهران شهر بی دفاع


یکشنبه عاشورای حسینی بود.از کودکی حکایت مظلومیت حسین و سبوعیت یزید و را در گوشمان خوانده بودند.حکایت رشادتهای او و اینکه چگونه با دست خالی و یاران اندک در مقابل سپاه تا بن دندان مسلح یزید ایستاد و سرفراز جان داد.شگفتا!تاریخ پس از هزار و اندی سال دوباره تکرار شد.اما اینبار نه در صحرای کربلا که در خیابانهای تهران!مردمی بی دفاع و بی سلاح به خیابان آمده بودند تا در پناه حرمت این روز که ریختن خون در آن گناهی نابخشودنیست حقوق انسانی خود را از نخستین حکومت الله بر زمین مطالبه کنند!از اولین ساعات روز دموکراتیکترین نظام تاریخ بشر.پیامکها را قطع و سرعت اینترنت را به پائین ترین حد ممکن رسانید! با خود گفتیم تدابیر امنیتی معمول است!به هر حال امروز عاشوراست و اینان سالیان سال مدعی خون حسین بوده اند!حرمت هر چه را نگه ندارند حرمت این روز را نگه میدارند!اندک اندک خبرها منتشر شد:دو نفر در حوالی پل کالج کشته شدند.یک نفر در مدان ولیعصر کشته شد.نه!باور کردنی نبود!امروز روز عاشوراست و ریختن خون گناهی نابخشودنی!کم کم فیلمها روی یوتیوب آمد.چه میبینی!وانت نیروی انتظامی جوانی را زیر میگیرد و له میکند!صورت متلاشی شده یک نفر در میدان ولیعصر.شلیک مستقیم به سوی مردم.جنازه خواهرزاده نخست وزیر معتمد نظام روی دست ملت!خدایا اینجا ایران است؟اینان که با مردم چنین رفتار میکنند ایرانید؟مسلمانند؟این نظام هم جمهوریست و هم اسلامی؟خبر میرسد که ولی امربه سوراخی خزیده است! نه چون همتای عراقیش از ترس نیروهای بیگانه که از ترس مردمش!کم کم از سایر شهرها نیز خبر میرسد!در نجف آباد حکومت نظامی اعلام شده.در تبریز چهار نفر کشته شدند!آمار شهیدان متناقض است.رویترز خبر از پانزده شهید میدهد و صدا و سیما خبر از هشت کشته!سردار رشید اسلام!جلوی دوربین تلویزیون ظاهر میشود و با صدائی لرزان و رنگی پریده مهر تائید بر جنایت میزند!مذبوحانه تلاش میکند دامان خود و همقطارانش را پاک کند!
دو نفر تصادف کردند و یکی هم با گلوله به طرز مشکوکی کشته شده.نیروهای انتظامی سلاح جنگی در اختیار نداشتند پس کار خود مردم است!خودشان همدیگر را میکشند تا ما را بدنام کنند!دم خروس فیلمهای منتشره از شلیک مستقیم نیروهای انتظامی به مردم را باور کنیم یا قسم حضرت عباس سردار را!چه شد؟!.حکومتی که با انقلاب همین ملت و رای نود و هشت درصدیشان مستقر شد.نظامی که کاریزمای رهبر سابقش به کره ماه رسیده بود.حکومتی که مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات را مهر تائیدی بر وجودش میدانست.در روز عاشورا به روی مردمش آتش گشود.نظامی که وعده آب و برق و گاز مجانی میداد.حکومتی که قرار بود آزادی به ارمغان بیاورد.دولتی که وعده پول نفت بر سر سفره ها میداد امروز زیباترین جوانان این مرزو بوم را به سینه خاک میسپارد تا خانواده شان در فراق آنها اشک را قاتق خشکیده نانشان کنند در سفره خالی از حضور جگر گوشه شان!غلتک کج پیچ اکنون در هم شکننده ی بردگانی شده است که روزی با چشمان بربسته یه حرکت نیرویش داده اند.نزدیکترین یاران خمینی.آنانی که نقش اصلی را در پیروزی انقلاب و بالندگی این نهال نامبارک داشتند امروز یا کنج زندانند و یا در حصر خانگی و آماج سخیفترین دشنامها و تهمتها.چه مایه پستی لازم است که حکومتی با ملتش چنین کند؟آن هم با ملتی که با انقلابش اینان را به اریکه قدرت رساند و چنان رشادتهائی را نشان داد در جنگی که بر اثر خریت حکومت به او تحمیل شد و بیهوده هشت سال به درازا کشید و نهایتا خفت و جام زهر!ملتی که صبورانه سی سال همه چیز را تحمل کرد و دم فرو بست.دسته دسته به مسلخ رفتن جوانانش را در سال 67 دید و تحمل کرد.کارد اوضاع بد اقتصادی به استخوانش رسید و فریاد بر نیاورد.محروم شدنش از به دلخواه خوردن و نوشیدن و پوشیدن فکر کردن را صبورانه تاب آورد تا اینکه در خرداد امسال لبریز شد!توهین به شعور و غرورش را برنتافت.به خیابان آمد تا داد خود را با سکوت بستاند اما با سرب داغ مواجه شد و امروز دریای خشم است و خشکیده درخت جمهوری اسلامی دراین میان تنها با ریشه ای در هوا!و دریغا که هنوز هم دیکتاتور که عمرش را با توهم دشمن گذرانده در کنج سوراخی که بدان خزیده است دستها را محکم بر دو گوش گذاشته تا نشنود فریاد رسای ملتی را که:ابلها مردا.عدوی تو نیستم من.انکار تو ام!

از همه محرومتر خفاش بود...کو عدوی آفتاب فاش بود

۲ نظر:

زیبا گفت...

عاقبت صبر خدا هم تمام شد خداوند هم ستاریت خود را از این نظام برداشت و پرده دروغین عصمت این دیو دریده شد. خداوند دست به کار اجابت شد و باد را فرمان داد تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته آبرویش به یغما رفته و طشت رسواییش از بام تاریخ افتاده است. ایران سبز ازاین پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست و دیو سیاه رفتنی است

sophia گفت...

با سپاس از کامنت , ولینکتان.
از نظر کانت حکومتی که بر پایه ی ملاطفت نسبت به ملت خود استوار است مثل ملاطفت پدر نسبت به فرزندانش حکومتی پدر سالار است.تحت لوای چنین حکومتی اتباع مانند کودکان صغیر،ناتوان از تشخیص نفع و ضرر خود ناگذیرند چشم بسته و گوش به فرمان باشند در انتظار داوری رئیس حکومت بمانند تا ببینند چگونه باید خوشبخت باشند.و البته این خوشبختی را ناشی از الطاف کریمانه ی او بدانند.چنین حکومتی به عقیده ی کانت ،خود کامه ترین و بدترین حکومتی است که انسان می تواند تصور کند.

دنبال کننده ها