۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

مصالحه یا مذاکره؟


این روزها به بعضی از سایتها که سر میزنی خبر مصالحه سران جنبش با نظام و به رسمیت شناخته شدن دولت توسط آنهارا میخوانی آنها که مخالف جنبشند از خوشحالی در پوست نمیگنجند و نمونه عینی و تابلوی آنها نیز کیهان شریعتمداریست و فارس نیوز و ...!بر اینها ایرادی نمیتوان گرفت چرا که از کوزه همان برون تراود که در اوست.حساب اینان از روز اول با جنبش مردم ایران مشخص بود و موضعشان در قبال خواستهای به حق آنان معلوم!طبیعیست که در این روزها که به خیال خود گزک به دست آورده اند بر طبل تفرقه افکنی بکوبند و سیاست قائد و پیشوای عظما را در پیش بگیرند.روی سخنم با دوستان سبز سرزمینم است.آنها که به اشتباه این حرکت را مصالحه انگاشته اند و لاجرم زبان به اعتراض گشوده اند و از پایمال شدن خون عزیزانمان سخن میگویند.دوستان نازنین:سیاست پیچیده ترین علم دنیاست.انتظار بیجائیست که بخواهیم یک سیاست مدار سر را به پائین بیندازد و مستقیم به سمت جلو بدود!کاری که طرف مقابل انجام میدهد و این نشان از بی تدبیری و سیاست مدار نبودنش دارد.در سیاست گاه عقب نشینی لازم است.تا بتوان قوائی تجدید کرد.هدف ما رسیدن به خواستهای بر حقمان است نه جنگ جنگ تا پیروزی و یا کشته شدن تا آخرین نفر!برای رسیدن به این خواسته ها باید از راههای مختلف وارد شد خصوصا وقتی که طرف مقابل از هیچ جنایتی برای بقا روگردان نیست و رفتارش نیز نشان میدهد که بهره ای از عقل سلیم نبرده!به قول ابن سینا که میگفت:من بین حیوانات از گاو بیش از همه میترسم چون عقل ندارد و شاخ دارد!طرف مقابل تا دندان مسلح است و بهره ای از تدبیر نبرده پس وظیفه خردمندان ماست که تلفات و هزینه های ما را برای نیل به اهداف به حداقل برسانند.قرار نیست مردم تا ابد هزینه بدهند.باید در قبال این هزینه ها به نفع مردم امتیاز گرفت.به هر طریقی که ممکن است چرا که مردم دلاورانه تا امروز ایستاده اند.نکته دیگر اینکه اصولا به آن مفهومی که دوستان تصورمیکنند مصالحه ای در کار نبوده.موسوی در بیانیه هفدهم بر تقلب در انتخابات صحه ای دوباره گذاشت که این حرف به معنی مشروع نبودن دولت است ضمن اینکه همسر ایشان هم در مصاحبه با روزآنلاین بر عدم سازش با دولت کودتا تاکید کرد و حرفی که شاید به صلاح جنبش نبود از دهان موسوی خارج شود بر زبان آورد.کروبی نیز گفته که بر تقلب و تخلف در انتخابات تاکید دارد اما چون آقای خامنه ای احمدی نژاد را تنفیذ کرده وی را رئیس دولت میشناسد.هوشمندی این جمله برای من حیرت انگیز بود و حیرت انگیزتر اینکه کسی چون کروبی آن را به زبان آورد چرا که من به شخصه چنین درایت و هوشی را در او باور نداشتم.ایشان ضمن اینکه درخواست آقای خامنه ای برای اعلام موضع شفاف را اجابت کردند.با تاکید بر تقلب مشروعیت دولت را به چالش کشیدند وطعنه ی هوشمندانه ای نیز به آقای خامنه ای زدند بدین مضمون که چون ایشان احمدی نژاد برآمده از تقلب را تفیذ و به مفهومی تائید کرده است ضمن این که دست خودش نیز آلوده این تقلب گسترده و آشکار است احمدی نژاد هم رئیس دولت منتصب ایشان است و نه رئیس جمهور منتخب در کنار این طعنه باب گفتگو و مذاکره را نیز با به رسمیت شناختنی اینچنین باز گذاشته اند برای گرفتن امتیاز به نفع جنبش.دوستان باید هوشمندی و درایت از خود نشان دهند.وقتی موسوی خود را در بیانیه اش یکی از اعضای جنبش و نه رهبر آن معرفی میکند و صحبت از هر رهبر یک سرباز و هر سرباز یک رهبر میکند یعنی جنبش پتانسیل جلوتر یا مستقل حرکت کردن از چهره های شاخص خود را داراست.چهره های شاخص جنبش تصمیم به گفتگو گرفته اند برای گرفتن امتیاز به نفع جنبش ضمن اینکه دست ما را نیز باز گذاشته اند تا در زمانهای مقتضی قدرت خود را به رخ حاکمیت بکشیم.کما اینکه حسین کروبی فرزند مهدی کروبی در مصاحبه با صدای آمریکا خبر از صدور بیانیه توسط پدرش برای راهپیمائی 22 بهمن و دعوت مردم به این راهپیمائی را داده است.در پایان به عنوان عضو کوچکی از این جنبش از دوستانم میخواهم که هوشیاری به خرج دهند و صبر داشته باشند چرا که مسیر ما برای رسیدن به خواسته هایمان طولانیست و یک شبه نمیتوان به کمال مطلوب رسیدقاعده بازی را ما تعریف میکنیم و در دام حریف برای رادیکالیزه شدن و دست زدن به حرکات آنارشیستی نمیفتیم.مسیر ما برای رسیدن به حقوقمان طولانیست و نیازمند صبر و استقامت و به قول مرحوم کسروی:خدا با ماست!


بگذار تا از این شب دشوار بگذریم...آنگه چه مژده ها که به بام سحر بریم

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

با من یا بر من!

آقای خامنه ای در سخنرانی اخیرش جمله ای تاریخی فرمود بدین مضمون: شفاف سازي دشمن دشمن و غبارآلودگي کمک به دشمن است!ایشان همچنین خواستار آن شدند که خواص موضع خود را شفاف و روشن بیان کنند و از موضع گیریهای دوپهلو بپرهیزند.میتوان حدس زد که منظور ایشان از خواص چه کسانی هستند سوالی که به ذهن متبادر میشود این است که مگر خواص مورد نظر ایشان موضع شفاف نگرفته اند؟موسوی و کروبی و خاتمی که کاملا صریح و آشکار در سخنرانیها و بیانیه هاشان در برابر تمام مسائل اعم از ارتباط جنبش با خارج تا ایستادگی بر سر خواسته های مردم موضعگیری کرده اند.آقای هاشمی نیز به تجربه نشان داده که سیاستمداری کارکشته است و همچون بعضی از آقایان هرآنچه در دل دارد به زبان نمی آورد با این حال او نیز در نماز جمعه تاریخی موضع خود را در قبال حوادث اخیر روشن ساخت و راهکارهای مد نظرش را ارائه داد.حال این سوال به ذهن می آید که مقصود آقای خامنه ای از طرح چنین مسائلی چیست؟پاسخ کاملا روشن است : ایجاد تشتت و آشفتگی در جنبش!منظور ایشان از مواضع شفاف ابراز ارادت و بندگی به شخص رهبر است و چنانچه مهندس موسوی و آقایان کروبی.خاتمی و هاشمی بر فرض محال چنین موضعی اتخاذ کنند عملا اعتبار خود را نزد مردم از دست داده و به مهره هائی سوخته بدل میشوند که این فرض با روند اتفاقات گذشته و مواضعی که تاکنون این اشخاص گرفته اند عملا غیرممکن می نماید.فرض دیگر که محتمل مینماید این است که آقایان راهی را که در پیش گرفته اند با اتکا به قدرت مردم تا رسیدن به حقوق به یغما رفته مردم ادامه خواهند داد و سر اطاعت و بندگی بر آستان سلطان بر زمین نخواهند گذاشت.که در این صورت بنا به گفته خامنه ای راهشان با دشمن خارجی یکیست و زمینه برای دستگیری و برخورد با ایشان به همین دلیل مهیا!آقای خامنه ای تنها یک نکته را در معادله خویش فراموش کرد و آنهم قدرت مردم است!مردم با تمام قوا پشت سر جنبش سبز و رهبران آن ایستاده اند و از این حیث آقای خامنه ای و دوستانش کاملا در موضع ضعف هستند که این ضعف به عینه در تظاهرات فرمایشی 9 دی که شباهت بسیار با مدل زمان پهلوی داشت مشاهده شد.با وجود گلو پاره کردنهای صدا و سیما و تعطیلی مدارس و بخشنامه به ادارات مبنی بر الزامی بودن حضور کارکنانشان در تظاهرات خود جوش! و کیک و ساندیس خبرساز و استفاده از چند پورن استار داخلی و ولایت مدار!!!در تهران تنها نصف میدان انقلاب پر شد که در خوشبینانه ترین حالت میشود 50 هزار نفر!به همین دلیل است که ایشان و تیم دور و برشان تاکنون جرئت برخورد با رهبران جنبش را پیدا نکرده اند.ایشان باید این نکته را مد نظر داشته باشند که پس از سخنرانی نماز جمعه و کشتار مردم در شنبه خونین اعتبار و جایگاه ایشان در میان بخش عظیمی از مردم از بین رفته است.وقتی در پایتخت کشور مردم شعار:ننگ ما.ننگ ما .رهبر الدنگ ما را سر میدهند وعلیرغم گفته ایشان که اعتراض باید از کف خیابان برچیده شود همچنان در هر مناسبتی در خیابان حضور به هم رسانده و مراتب اعتراض خود را اعلام میدارند.چگونه ایشان انتظار دارند که رهبران جنبش این پشتوانه عظیم مردمی را نادیده گرفته و از شخص ایشان و تشرهایشان حساب ببرند.ایشان به جای اینکه با توهم دشمن خواب و آسایش را بر خود حرام کنند بهتر است در ارتباط با دوستانشان تجدید نظر کنند.دوستانی که طی این هفت ماه با دادن راهکارهای احمقانه آبروی چندین ساله ایشان را بر باد داده اند و نام ایشان را به عنوان منفورترین رهبر در تاریخ معاصر ایران و نیز دیکتاتور سال در جهان ثبت کرده اند.توصیه من به آقای خامنه ای این است که به جای آرزوی نابودی برای دشمنان فرضی این دعای ولتر را هر روز با خود تکرار کنند:خداوندا مرا از شر دوستانم نجات بده من خود به حساب دشمنانم خواهم رسید!




۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

ما محاربیم؟

احمد جنتی.دبیر شورای نگهبان.در نماز جمعه این هفته معترضین به نتایج انتخابات را محارب خواند و از دستگاه قضائی تقاضا کرد که همچون اوایل انقلاب با به کار گماردن قضات سیاسی و نه بی حال!!به وظیفه خود یعنی اعدام مخالفین عمل کند.گذشته از اینکه توصیه های از این دست به قوه قضائیه از یک تریبون رسمی و توسط یک مقام سیاسی از نظر قانون جمهوری اسلامی جرم محسوب میشود نکته دیگری در سخنان آقای جنتی جالب مینمود.
محارب بنا بر تعریف کلاسیکی که ما در ذهن داریم از ریشه حرب و به معنی کسیست که دست به اسلحه میبرد و در مقابل شخص یا گروه یا دولتی به جنگ مسلحانه دست میزند.و طبیعتا کسی که در مقابل چنین هجومی قرار میگیرد در مقام دفاع بر می آید.حال این پرسش به ذهن می آید که چه کسی دست به اسلحه برده؟خشونت عریان و بی حدومرز از جانب کدام طیف سرزده؟حکومت یا جنبش سبز؟یکی از دلایل آزاد بودن فروش اسلحه در آمریکا بنا به گفته دولت آن کشور این است که چنانچه روزی دولت بخواهد در مقابل ملت بایستد و در خیابان به گلوله شان ببندد.مردم هم ابزار دفاع داشته باشند و در مقابل چنین جفتک پرانی احتمالی ازسوی دولت با امکانات برابر بایستند.در ایران فروش اسلحه غیر مجاز است و اسلحه خانه ها نیز به شدت تحت مراقبت به گونه ای که امکان گم شدن یک فشنگ نیز از آنجا بسیار اندک است.حال باید این سوال را از آقای جنتی پرسید که چگونه ایشان میلیونها انسانی را که درست یا غلط با دلیل یا بی دلیل به نتایج انتخابات معترضند و حکومت موظف است حق اعتراض آنها را به عنوان شهروندان این کشور به رسمیت بشناسد و قانعشان کند محارب و واجب القتل میخواند؟چگونه است که آقای اعلم الهدی لقب گوساله و بزغاله به ما میدهد و سردار نقدی ما را مشتی رقاصه و تحت تاثیر الکل و مواد مخدر میداند؟در قاموس این آقایان گویا دولت و نظام جمهوری اسلامی از جایگاه بالاتری نسبت به مردم برخوردار است که اعتراض مردم را برنمیتابند و با چنین القابی خطابشان میکنند.حقیقت این است که بخش عظیمی ازجامعه در سلامت انتخابات تشکیک دارد و حکومت موظف است به خواست این بخش عظیم برای تجدید انتخابات زیر نظر مجامع بین المللی تن دهد.میتوان به گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی استناد کرد که میگفت:ما فرض را بر این میگذاریم که شاه خدمتگزاری صدیق و رهبری عادل برای ملت است اما چنانچه مردم روزی این رهبر را نخواهند او باید برود.حال چگونه شد که برای آقای خامنه ای که اتفاقا نه عادل بوده و نه صدیق این جمله مصداق نداردچگونه است که ایشان فریاد اعتراض میلیونها انسان در خیابانها را نمیشنود و رای خود را بر نظر ملت ارجحیت میدهد؟ و مخالفین رای خود و تیم دور و برش را محارب میخواند.اتفاقا با استناد به گفته آقایان چنانچه کسی محارب باشد نیروی بسیج و انتظامی سپاه است که در مقابل مردم بی دفاع دست به اسلحه برده و با خشونتی ورای تصور به سرکوبشان اقدام میکند.نکته آخر اینکه یک توصیه دوستانه به آقای جنتی و همفکرانشان دارم و آن اینکه:عزرائیل هم فرشته خداست!کمی هم به این فکر کنید که پس از درگذشتتان مردم و تاریخ چگونه درموردتان قضاوت خواهند کرد!

نام نیکو گر بماند زآدمی....به کز او ماند سرای زرنگار

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

نکاتی چند پیرامون بیانه شماره 17 مهندس موسوی

بیانیه اخیر مهندس موسوی به خوبی سطح شعور سیاسی و نیز شخصیت والای این مرد را به عنوان یک مصلح و کسی که تاب دیدن خونریزی در کشورش را ندارد بر همگان آشکار ساخت.ملت ایران در این 7 ماه هزینه های زیادی برای نیل به اهداف خویش پرداخت و متقابلا حکومت نیز هزینه گزافی برای سرکوب مردم متحمل شد.مهندس موسوی در بیانیه اخیرش نشان داد که به خوبی متوجه شده است که اکنون زمان آن رسیده که وی از جناح اقتدارگرا به نفع مردم درخواست امتیاز کند.ملت در این مدت از هیچگونه جانفشانی در راه رسیدن به حقوق خویش دریغ نداشت و آنچه مهندس موسوی در بیانیه خویش به عنوان راهکارهای خروج از بحران مطرح ساخته کف خواسته های جنبش است.باید این نکته را به خاطر سپرد که راهی که ما در پیش داریم بسیار طولانیست و یک شبه نمیتوان به کمال مطلوب رسید.آن هم در برابر حکومتی تا بن دندان مسلح که از هیچ گونه جنایتی اعم از له کردن مردم با وانت تا تجاوز به زندانیان برای بقای خویش روگردان نیست.
مهندس موسوی با آگاهی از چهارچوب نظام با هوشمندی تمام شخص رهبر را خطاب قرار داده و تلویحا به او گوشزد کرده که حمایت بی شائبه ایشان از موجودی همچون احمدی نژاد هم آبروی او را بر باد داده و هم اینکه نظام را به لبه پرتگاه سقوط کشانده و تنها راه باقی مانده برای جلوگیری از سقوط نظام قربانی کردن شخص احمدی نژاد و دولت بی عرضه اوست که البته به یقین نمیتوان حکم داد که آیا پس از این همه جنایت و خونریزی این عمل باعث آرام شدن مردم خواهد شد یا خیر.با اینحال این تنها راه باقی مانده است.مسلما مردمی که بیش از صد کشته داده اند و چنین آماج خشونت عریان قرار گرفته اند کودکانه خواهد بود که فرض کنیم با اعمال خشونت و سرکوب بیشتر به خانه برگشته و همه چیز را فراموش میکنند.حکومت موظف است ولو برای بقای خودش هم که شده به مردم امتیازاتی بدهد.کاری که چنانچه ذره ای عقل و درایت در هیئت حاکمه بود 7 ماه پیش و پس از حضور 3 میلیونی مردم در تهران باید اتفاق می افتاد و امروز نه تنها خون از دماغ کسی نیامده بود بلکه نظام دچار چنین بحران فراگیر عدم مشروعیتی نمیشد و علاوه بر اینکه پایگاه مردمی مستحکمی پیدا میکرد بقای خودش را نیز حداقل برای دوره 4 ساله ریاست جمهوری موسوی تضمین میکرد.رهبر نظام باید این اصل بدیهی در سیاست را میفهمید که حکومت بدون پایگاه مردمی و متکی بر سرنیزه و قدرت نظامی دوامی نخواهد داشت آنهم در زمانه فعلی که اکثر کشورهای دنیا به سوی دموکراسی میروند و افزون بر این در جامعه ای مثل ایران که مردمش پیشرو مبارزه برای آزادی و دموکراسی در خاورمیانه اند.دریغ و افسوس که دیکتاتورها از تاریخ درس نمیگیرند.حکومت شوروی با آن اقتدار.شیلی.آرژانتین همه و همه به خاطر نداشتن پایگاه مردمی و در شرایطی که قدرت نظامیشان به مراتب بیش از ایران بود فرو پاشیدند.هنوز که هنوز است نادانانی همچون جنتی و علم الهدی و نقدی به جای اینکه با گفتار خردمندانه سعی در آرام کردن مردم داشته باشند با گوساله و بزغاله خطاب کردن وچنگ و دندان نشان دادن به مردم بنزین بر این آتش میپاشند و گویا نمیفهمند که این آتش در درجه اول دامنگیر خودشان خواهد و نیز ممکن است کشور و امنیت ملی ایران را نیز به جاهای خطرناکی بکشاند. اظهار نظرهائی از این دست زمانی صادر میشود که گوینده اطلاعاتی نداشته باشد اما احساس مسئولیت کند! که لاجرم کار به خزعبل گوئی و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن بخش عظیمی از ملت ختم میشود.متاسفانه امروز اداره ایران به دست گروهی نادان افتاده که منطقشان در خشونت خلاصه میشود و افسوس بیشتر اینکه رهبر نظام که در این سی سال انسان خردمندی مینمود با باز گذاشتن دست این گروه قلیل و خانه نشین کردن عقلای قوم.خود و نظام و کشور را به پرتگاه سقوط کشانده است. متاسفانه این گروه فکر نمیکنند که از پس امروز فردائیست!گیرم که تمام معترضان را تا آخرین نفر کشتید و دیگر کسی جرئت ابراز مخالفت نداشت.پس از آن چه میکنید؟چه گونه با مردم تعامل میکنید؟دولت برای پیشبرد اهدافش نیازمند تعامل با ملت است.که این تعامل بر اساس اعتماد شکل میگیرد و نه بر اساس گلوله و باتوم و ماشین ضد شورش ساخت چین!اعتماد از دست رفته مردم به حاکمیت نه تنها با خشونت برنخواهد گشت بلکه شکاف بین حاکمیت و ملت با این سیاست های نابخردانه روز به روز عمیقتر میشود و دیر زمانی نخواهد گذشت که حکومت به دلیل نبود پایگاه مردمی از اجرای منویات خویش در جامعه ناتوان میشود و آن روز.روز سقوط رژیم خواهد بود!

آینده.برآیند ناگزیر گذشته و حال است!

دنبال کننده ها