۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

نکاتی چند پیرامون بیانه شماره 17 مهندس موسوی

بیانیه اخیر مهندس موسوی به خوبی سطح شعور سیاسی و نیز شخصیت والای این مرد را به عنوان یک مصلح و کسی که تاب دیدن خونریزی در کشورش را ندارد بر همگان آشکار ساخت.ملت ایران در این 7 ماه هزینه های زیادی برای نیل به اهداف خویش پرداخت و متقابلا حکومت نیز هزینه گزافی برای سرکوب مردم متحمل شد.مهندس موسوی در بیانیه اخیرش نشان داد که به خوبی متوجه شده است که اکنون زمان آن رسیده که وی از جناح اقتدارگرا به نفع مردم درخواست امتیاز کند.ملت در این مدت از هیچگونه جانفشانی در راه رسیدن به حقوق خویش دریغ نداشت و آنچه مهندس موسوی در بیانیه خویش به عنوان راهکارهای خروج از بحران مطرح ساخته کف خواسته های جنبش است.باید این نکته را به خاطر سپرد که راهی که ما در پیش داریم بسیار طولانیست و یک شبه نمیتوان به کمال مطلوب رسید.آن هم در برابر حکومتی تا بن دندان مسلح که از هیچ گونه جنایتی اعم از له کردن مردم با وانت تا تجاوز به زندانیان برای بقای خویش روگردان نیست.
مهندس موسوی با آگاهی از چهارچوب نظام با هوشمندی تمام شخص رهبر را خطاب قرار داده و تلویحا به او گوشزد کرده که حمایت بی شائبه ایشان از موجودی همچون احمدی نژاد هم آبروی او را بر باد داده و هم اینکه نظام را به لبه پرتگاه سقوط کشانده و تنها راه باقی مانده برای جلوگیری از سقوط نظام قربانی کردن شخص احمدی نژاد و دولت بی عرضه اوست که البته به یقین نمیتوان حکم داد که آیا پس از این همه جنایت و خونریزی این عمل باعث آرام شدن مردم خواهد شد یا خیر.با اینحال این تنها راه باقی مانده است.مسلما مردمی که بیش از صد کشته داده اند و چنین آماج خشونت عریان قرار گرفته اند کودکانه خواهد بود که فرض کنیم با اعمال خشونت و سرکوب بیشتر به خانه برگشته و همه چیز را فراموش میکنند.حکومت موظف است ولو برای بقای خودش هم که شده به مردم امتیازاتی بدهد.کاری که چنانچه ذره ای عقل و درایت در هیئت حاکمه بود 7 ماه پیش و پس از حضور 3 میلیونی مردم در تهران باید اتفاق می افتاد و امروز نه تنها خون از دماغ کسی نیامده بود بلکه نظام دچار چنین بحران فراگیر عدم مشروعیتی نمیشد و علاوه بر اینکه پایگاه مردمی مستحکمی پیدا میکرد بقای خودش را نیز حداقل برای دوره 4 ساله ریاست جمهوری موسوی تضمین میکرد.رهبر نظام باید این اصل بدیهی در سیاست را میفهمید که حکومت بدون پایگاه مردمی و متکی بر سرنیزه و قدرت نظامی دوامی نخواهد داشت آنهم در زمانه فعلی که اکثر کشورهای دنیا به سوی دموکراسی میروند و افزون بر این در جامعه ای مثل ایران که مردمش پیشرو مبارزه برای آزادی و دموکراسی در خاورمیانه اند.دریغ و افسوس که دیکتاتورها از تاریخ درس نمیگیرند.حکومت شوروی با آن اقتدار.شیلی.آرژانتین همه و همه به خاطر نداشتن پایگاه مردمی و در شرایطی که قدرت نظامیشان به مراتب بیش از ایران بود فرو پاشیدند.هنوز که هنوز است نادانانی همچون جنتی و علم الهدی و نقدی به جای اینکه با گفتار خردمندانه سعی در آرام کردن مردم داشته باشند با گوساله و بزغاله خطاب کردن وچنگ و دندان نشان دادن به مردم بنزین بر این آتش میپاشند و گویا نمیفهمند که این آتش در درجه اول دامنگیر خودشان خواهد و نیز ممکن است کشور و امنیت ملی ایران را نیز به جاهای خطرناکی بکشاند. اظهار نظرهائی از این دست زمانی صادر میشود که گوینده اطلاعاتی نداشته باشد اما احساس مسئولیت کند! که لاجرم کار به خزعبل گوئی و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن بخش عظیمی از ملت ختم میشود.متاسفانه امروز اداره ایران به دست گروهی نادان افتاده که منطقشان در خشونت خلاصه میشود و افسوس بیشتر اینکه رهبر نظام که در این سی سال انسان خردمندی مینمود با باز گذاشتن دست این گروه قلیل و خانه نشین کردن عقلای قوم.خود و نظام و کشور را به پرتگاه سقوط کشانده است. متاسفانه این گروه فکر نمیکنند که از پس امروز فردائیست!گیرم که تمام معترضان را تا آخرین نفر کشتید و دیگر کسی جرئت ابراز مخالفت نداشت.پس از آن چه میکنید؟چه گونه با مردم تعامل میکنید؟دولت برای پیشبرد اهدافش نیازمند تعامل با ملت است.که این تعامل بر اساس اعتماد شکل میگیرد و نه بر اساس گلوله و باتوم و ماشین ضد شورش ساخت چین!اعتماد از دست رفته مردم به حاکمیت نه تنها با خشونت برنخواهد گشت بلکه شکاف بین حاکمیت و ملت با این سیاست های نابخردانه روز به روز عمیقتر میشود و دیر زمانی نخواهد گذشت که حکومت به دلیل نبود پایگاه مردمی از اجرای منویات خویش در جامعه ناتوان میشود و آن روز.روز سقوط رژیم خواهد بود!

آینده.برآیند ناگزیر گذشته و حال است!

هیچ نظری موجود نیست:

دنبال کننده ها